بعضی روزها که عصبانیم " بی دلیل". بعضی روزها که کلافگی، کلاف میشود دور پاهایم, بعضی روزها که بغض و نفرت سنگینی میکنند و امانم را میبرند, مینشینم روی زمین و انتقام دنیا را از خودم میگیرم. مینشینم روی زمین و چاقو به دست، با وسواس, میکَنم خودم را، زخم میزنم.
بعضی روز های آشفتگی، خراب میکنم هر آنچه آجر به آجر ساخته ام. شبیه لگوهای کودکی انگار. یکهو، بی خبر، بی دلیل, ول میکنم، رها میکنم، نه،لج میکنم، با همه, با زندگی ام , با خودم بیشتر گمانم اما.
بعضی روزهای بی حوصلگی، پرت می شوم توی آبیِ عمیقِ تاریک و عوض شنا غرق میشوم. انگار که سال هاست مرده باشم.
+ نوشت شب...
ما را در سایت شب دنبال می کنید
برچسب : مدت,هاست,اینطوریم,آقای,دکتر, نویسنده : dsleeplessinboston0 بازدید : 114 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:58